روشنفکر ازپدیده های بازدارندۀ همسوئی چگونه متأثر میگردد
حسن پیمان حسن پیمان


 



 

 

 

 (1)

روشنگری

روشنفکراین زمانه ام

نور چراغ هرخانه ام

رسالتم روشنگریست

بهرهرقوم جانانه ام

درسنگرروشنگری

عزوشأن،هرشانه ام

 تباروقوم نمیشناسم

کزجنس بشرنشانه ام

بشگافم من دل اتوم

بانورعلم روانه ام

 به جرم رزم ،ضد ستم

به دست وپا زولانه ام

 

به قلب فردفرد خلقم

لعل گهردردانه ام

 

میرزمم تا روشن کنم

مادروطن،این لانه ام

 

میهن من لیلای من

مجنون شدم دیوانه ام

 

سوختم به عشقت همه عمر

گداختم وپروانه ام

 

همچو خورشید فیض بخش

تابشگر هرخانه ام

 

پیمان من تابشگریست

در رزم باجهل مردانه ام

 

این عهد بسر کنم"پیمان"ر

پیش از قطع اب ودانه ام

"حسن پیمان"

درسهای که تاریخ می اموزد:-و

درترکیب اجتماعی واژۀ"روشنفکر"؛طبقه یالایه یاصنف نبوده؛بلکه یک قشر اجتماعیست که ازکلیه ای این طبقات ولایه ها واصناف مختلف اجتماعی میریزد، تهنشین ومتبلور میگردد.وبمثابۀ اگاه ترین،فعال ترین،بیدارترین وحساس ترین،پیش اهنگ ترین،محرک ترین وباانرژی ترین،رشد یابنده ترین نیروی سمت وسو دهنده واستقامت دهنده درهمه ابعادونهاد های سیاسی-اجتماعی،اقتصادی وفرهنگی،به درجات مختلف واوصاف مختلف درجامعه عرض وجود مینماید.دارای خصوصیات وویژه گیهای گونگون ومتفاوت میباشد.این ویژه گیها وخصوصیات را عمدتأازطبقات وتعلقات طبقاتی،اصناف ولایه های اجتماعی مربوط ومتعلقۀ خود به ارث می اورد.ودرپروسۀ عمل ویا درپروسۀ مبارزات اجتماعی خود؛این ویژه گیهای میراثی رادریک برهۀ زمانی معینی ازخود ظاهرمیسازد.به سخن دیگری،روشنفکربنابراین اوصاف وخصوصیات گونگون ومتنوع تعلقات طبقاتی ولایه ها وترکیبات اجتماعی دراکثرموارد؛بویژه درپروسۀ عمل اجتماعی-سیاسی؛موقفها وموضعگیریهای گونگون ومتفاوت خود؛متزلزل،ابن الوقت، یافرصت طلب،محافظه کار،شکننده ومنحرف،نااستوار،مزبزب وناپیداروسازشکاری ازخود تبارز میدهد.ویا هم برعکس ان این روشنفکر:با ایمان،پایدار،باثبات،فعال،پیگیر،قاطع ودربسا مسائیل مصمم ومتعهد،هدفمند،رسالتمند،مثبت،ترقیخواه وپیشاهنگ ونقش روشنگرانه رادرهرگونه شرائیط ناگوار ودشوار ازخود ظاهر نموده ودرعملکردهای خود منعکس میسازد.وبویژه روشنفکران مترقی وانقلابی میهن پرست خوانوادۀ"چپ مترقی"؛چه درشرائیط اختناق وتنگ داخالی ویا بیرون ازمرزها،چه درحالت تبعیدومهاجرتها درفقر وتنگ دستی؛اوارگی وبیچارگیهاوبه حالت احتیاج ومحتاجیهای تحمیلی کنونی ناشی ازنامساعدتهای سیاسی داخلی کشورکه بویژه هم اکنون به خارج بسرمیبرند؛وباوجود زندگی رقتبارکه دارند؛هرگزمیهن ومردم خودرایک لحظه هم فراموش نکرده به اهداف وارمانهای روشنگرانه ورسالتمندانه ووطنپرستانۀ خود پیگیرانه ادامه میدهند.صدا ها وفریادهای خلق به زنجیرکشیدۀ خودراازطریق رسانه های جمعی وتارنماها؛رساتربلندکرده و میکنندورسالت تأریخی خودرا انجام میدهند.وبه ارمانها وباورهاوعقاید خودوفادار باقی میمانند.وحتی برخی روشنفکران متعلق به طبقات ممتازوثروتمندجامعه؛تعلقات طبقاتی خودراترک نموده به طبقۀ پائینی جامعه،به طبقۀ کارگرانقلابی وبه صفوف زحمتکشان میپیوندند.وازمنافع طبقاتی کارگران وزحمتکشان صادقانه دفاع مینمایند.ویا به قشرترقیخواه انقلابی وتحول پسند جامعه مبدل میگردند.وهمچنان برخی ازاین قشرمربوط به طبقات پائینی جامعه نیزتعلقات طبقاتی خودرا ترک نموده؛به طبقات ومحافل ارتجاعی حاکمه واستثمارگر میپیوندند وبرضد طبقۀ خودقرارگرفته؛بخاطر امتیازات موئقتی ومقام زودگذروبی بقا خودرا فروخته درخدمت طبقات حاکمۀ استثمارگر وبه خدمت سرمایه وبه دفاع ازمناطق طبقاتی انها قرار میگیرند؛اپورتونیست یا ابن الوقت وفرصت طلب بارمی ایند.وهمیشه درحالت نوسانی بوده هرجاکه منافع شخصی ایشان مدنظرباشد به همان سو میلغزند وبه مثابۀ ابزارسرکوبی به دست طبقات حاکمه ومحافل ارتجاعی ان برعلیه طبقۀ خود وبرضد طبقات محکوم وستمکش جامعه مبدل میگردند.بگونۀ مثال:برخی ازروشنفکران به اصطلاح انقلابی دیروزی امروز به "نیمه روشنفکریا شبه روشنفکر ویا به طالبان نیکتائیدار"مسمأ وبه تیم فاشیستی رژیم پیوسته وبه مهره های دستگاه فاسد-فاشیستی دولتی رژیم کنونی مبدل گردیده وبه خدمت ان قرار گرفته اندکه؛علاوه برمنافع شخصی؛ازلحاظ اتنیکی برای تقویه وتحکیم رژیم طراز فاسد-فاشیستی نیز کاروخدمت مینمایند.!-وقشردیگری که دربین این دوقشروطبقات بالائی وپائینی جامعه وازلایه ها؛اقشارواصناف مختلف جامعه میریزد ویک گروه بی طبقه بوده،یک قشربی خاصیت،بی موقف وبی اراده،بی هدف واکثرأبیسواد،غیرمسئول،بی رسالت وبی احساس وبیکارۀ هرکاره،دزد ورهزن،ادم کش ومردم ازار،پدرومادر ازار،به اصطلاح اق پدر،قطاع الطریق،قمارباز وصانقه باز وبجول بازان حرفوی،چرسی،بنگی،تریاکی، وهیروئینی،الکهولیست،روسپی اجتماعی وسیاسی که دارای یک هدف وارمان ویک ارادۀ ثابت ومنظم نبوده وبه اصطلاح مردم ما یک قشر ویا یک گروه ولگردولاوبالی وامثالهم رادرجامعه تشکیل میدهند که بنام"لومپن ها" یاد میگردد.بنابراین خصوصیات وویژه گیهای خود؛این قشر لومپن جامعه؛توسط همه طبقات،لایه ها،اصناف واقشارونهاد های مختلف سیاسی واجتماعی ومذهبی ونظامی وجنگی،وبویژه توسط گروه های تروریستی،شبکه هاوسازمانهای رهبری کنندۀ تروریسم برای اجرای یک هدف معین وبمثابۀ ابزاری برای مقاصد شوم مورد استفاده واستعمال قرار میگیرند.که هرکسی،گروهی سازمانی وهرنهادی میتواند این لومپن ها رابه بسیاراسانی وحتا به یک مبلغ ناچیزویا به یک امتیاز کوچک وجزئی بخرند.وبرای اهداف معین مطلوب ویانامطلوب مغرضانۀ خودازانهاکارمگیرند.که اکثریت اعضای احزاب وگروهای جهادی،طالبان،القاعده وتروریستهای انتحاری وسائیر سازمانهای تروریستی نیزازهمین دست قشر لومپن جامعه خریداری شده وگماشته شده اند.که هدف این لومپن هاصرف بدست اوردن پول ومال ازطریق قتل وغارت وتأمین منافع شخصی خود واربابان شان بوده به دیگرچیز بلدیت ندارند؛احساس ورسالت دروجود شان تقریبأمرده است.که یکی ازعوامل ادامۀ جنگ درافغانستان به بهانه های گونگون؛نیزریشه درلومپن گری مخالفین وگروهای وسازمنهای تروریستی کنونی دارد.هرگاه تفنگ ازشانۀ این تروریستها دورشود،حیات انهاخاتمه میابد.زیرا انها اهل کاروتولید نیستند؛هدفمند ورسالتمند نیستند؛بااحساس ودارای عاطفۀ انسانی نیستند.وجزازادم کشی،غارت وچپاول ودزدی اصلأبه هیچ چیز دیگری بلدیت ندارند.حتا به اساسات وقواعد دین خودنیزوارد نیستند.وپابند اوامرواساسات قران نیستند.وازدین صرف ابزاری برای تروریسم استفاده مینمایند.وانهاراشاید ممبعد به ملا امامی مسجدقریه نیز کسی نخواهدپذیرفت.واین قشرلومپن به جامۀ دین سیاسی قبیلوی درامده وبمثابۀ ابزاری برای تأمین منافع ومقاصد شوم سازمانهاوشبکه های تروریستی جهنمی مانند"-ای-اس-ای-"پاکستان،القاعده وطالبان وسازمانها واحزاب افراطگرای وهابی ودیوبندی متعصب فاشیستی طراز انگلیسی وسائیردشمنان دین ومردم افغانستان بکاربرده میشوند.وبا الخاصه این قشرلومپن طالبی وتروریستی بمثابۀ یک کتلۀ عظیم بیکاره وقطااءلطریق باردوش جامعه،دولت وفامیلهای خود شان بوده؛هرگاه این گروه جاهل واوباش به قدرت اورده هم شوند؛نه تنها صلح وثبات برقرار نمیگردد؛بلکه به دزدان چراغ داری تبدیل خواهند شد که؛بعدأجلو غارت،سرقت ،چپاول،کشتارها وترورها وعقده کشائیها وخونریزیها وعواقب بعدی انرانیز هیچ قدرت جهانی گرفته نخواهدتوانست.وبویژه که رهبری ان بدست پاکستان و-ای-اس-ای این شبکۀ بزرگ تروریستی بین المللی جهانی این ماران زخمی بافتد؛که می افتد؛واین پرواضح است که رژیم وحتا حامیان بین المللی بیش از چهل کشورجهان کنونی چه که هرگاه 140 کشورجهان هم باشد هرگزبه کنترول ومهارکردن سرحدات جنوبی افغانستان قادرنخواهندبود .وپاکستان و-ای-اس-ای- عقدۀ خصمانه واشتی ناپذیریکه دراین تازه گیها بنابرخیانتهای اشکارای که دردوستی با امریکا،درمقابل امریکا وناتو وجهان غرب برداشت؛تمام تلاشهای خودرابرای نابودی افغانستان بیشترازپیش بکارخواهدبرد.دیگربنام افغانستان ازاد وارام؛مستقل وبیطرف وبا صلح وثبات وواحد دراین منطقه درنقشۀ جغرافیائی کنونی ان باقی نخواهد ماند.بلکه افغانستان به خطرناکترین مرکزتیروریسم بین المللی وبه تختۀ خیزعلیه سائیرکشورها درمنطقه وجهان مبدل خواهد گردید. و روگردانی ائتلاف بین المللی ازمبارزه برضد تروریسم با300درجه چرخش درسیاست وخریداری دوبارۀ مستقیم طالبان وحشی دست پروردۀواجیرسابقه داروگشائیش دفتررسمی رسیاسی درقطرکه دال بر به رسمیت شناختن انهاراوانمود میسازد؛ تشت رسوائی دیگری بود که به اصطلاح این بازی مبارزه ضد تروریسم بین المللی راازقصرسفید بزرگترین ومعتبرترین بام دنیاپائین انداخت وبه حقیقت 92 هزاراسناد افشاشدۀ"ویکی لیکس"مجددأمهرتأئیدگذاشت وثابت کنندۀ انست عمق توطئه درافغانستان هیچ حدومرزی نداشته است.!!!.که این قشر لومپن وقطاوالطریق به بزرگترین درد سرطولانی برای فامیلهای خود ومنحیث المجموع به مکروب سرطانی علاج ناپذیرجامعه مبدل خواهد گردید که بوی جویهای خون دیگری درفرایند سیاسی کشور،به مشام میرسد.-ازاینرو ادامۀ جنگ وکشت تریاک وکوکناروتولید وپراسس وتبدیل انرابه هیروئین وقاچاق ان خلاف اوامر قران؛به هرقیمتی که تمام میشود بمثابۀ بهتربن منبع عاید برای بقأوحیات ننگین وطفیلیگرانۀ خود ترجیح میدهند ؛وانچه که مهم است اگاهانه برضد قران و اوامر خدای خودعمل می نمایند واصلأ نمیخواهندونمیتوانند؛مسوئلیت ساختارپیچیده؛غامض ورسالت مندانه وهدف مندانۀ جامعه راو ؛تولیدوتکامل وانکشاف انرا به عهده بگیرند؛وازینرو نمیخواهند صلح وثبات درافغانستان پیاده گردد.واین اجیران وتاجران خون از زمرۀ مردمان بیکاره هستندوبه ادامۀ جنگ خویش خوش هستند وبه جنگ وچپاول وغارت وکشت،تولید،پراسس و قاچاق تریاک مفت وارزان به جامۀ اسلام وتحت حمایت ان که به نفع شخصی شان است؛دیگرکاری ازروی شان ساخته نیست!!!و

وموردبحث ما دراینجا روشنفکررساللتمند،اگاه،ارمانگراوپیش اهنگ،مبارزومترقی وروشنگرجامعه است.که برخی ازانها گاه گاهی درموارد خاص ودشواریهای ویژۀ زمانی درپروسۀ عملکردهای سیاسی-اجتماعی ودرجریان مبارزات،کارکردها وعملکردهای خود،اگاهانه یا نا اگاهانه تحت تأثیرعوامل وپدیده های مسلط ماحول محیط زیست خود قرارمیگیردکه ان باعث تعغیرموقف وموضعگیری اصولی واصلی روشنگری وی میگردد.ودریکی ازانحرافات گونگون متأثر ازپدیده های بازدارنده همسوئی مطابق به شرائیط مسلط درجامعه میلغزد ودچارسرخوردگیها،اشتباهات وانحرافات غیرقابل پیشبینی وجبران ناپذیرمیگردد.یکی ازاین پدیده های انحرافی جبران ناپذیرکه اراده واندیشۀ این روشنفکررا مهارودرگرو خود قرار میدهد وازموقف اصلی ومترقی ورسالتمندانه وازتعهدات وازاحساس مسوئلیتهای وطنپرستانۀ ان دربرابر جامعه ومیهن وهمنوع بشر است،اورامنحرف میسازد؛همان موئلفه ها وپدیده های اشاره شدۀ میراثی قبیلوی-عنعنوی سنتی بستۀ اتنیکی یا قومی وزبانی ومذهبی ومنطقوی ونژادی بوده وبا همه خواص وویژه گیهای برترجویانه،خودخواهانه،تمامیت خواهانه باخود محوربینیهای افراطی درهمه روشها،رفتارها وگفتارها وباورهای ان جاگزین گردیده که؛بصورت مرموزدراندشه و نیات درونی ان جای گرفته که؛دربرخی ازاین روشنفکران،اشکارا وعلنی دراندیشه وعمل ودرطرزتفکرونبشتاراو بصورت نیشدار وتحریک امیز ؛ انعکاس مینمابند.وانسان همنوع وغیرهمتبارخودراتحمل کرده نمیتواند.ودربرخیها بطورمرموزدربطن ودرعمق نیات واندیشه های ان غیرمحسوس نهفته ونهادینه گردیده است ؛اما نمیتواندعلنی واشکارا ازخود ظاهر بسازد وبطوردپلوماتیک وغیرلمس کننده،زرنگانه ومحتاتانه وغیراحساساتی ،کارخودرا میکند وارام ارام خزنده وتدریجی اهداف خودرا عملی میسازد.مگردرپروسه های عملکردهای اوست که ارام ارام وبه تدریج ظاهرمیگردد.روشنفکری که فورأ تحت تأثیرشعاع این پدیده های شوم قرار میگیردوبه بیماریهای روحی وروانی خود خواهیها وخودمحوربینی ها وتمامیت خواهیها وقومگرائیها؛پرستش خودی وازخودراضی بودنها وبرترجوئیها ونفرت وحقارت نسبت به دیگرهمنوع خود دچارمیگردد.افزون به خصوصیات وویژه گیها وتعلقات طبقاتی ولایه های اجتماعی خود؛ازویژه گیها وذهنیت های کور وبستۀ سنتی-قبیلوی خودکه،انهارابا خود به ارث اورده است ودرعمق ودرژرفای اندیشۀ وی جاگزین ونهادینه گردیده است.وبه حدی غرق پرستش خودباغلو وپیهم به تعریف ومعرفی شخص خود ویا گروه خود میگردد که بالاتروبهتر ازهمه افراد همنوع وهمکیش وهمتای خود وازهمه ارزشهای انسانی واجتماعی؛خودرا برتروممتازترمعرفی نموده وبا کسب شهرت کاذب تلاش مینماید تامنحیث یک کادرفعال یایک رهبرکاذب خودراحق بجانب نشانداده درمقامات رهبری جامیزند.واما نظربه تعهدات سیاسی-اجتماعی که سپرده وعهدوپیمانیکه منحیث یک روشنفکر روشنگرواگاه کننده،رسالتمند وهدفمند درحیات سیاسی خود موضعگیری نموده؛بنابر اخطارهاوانگیزه های ظاهری وتعهدات ظاهری خود؛انگیزه های ارثی،قومی وقبیلوی نهفته دراندیشه وتفکرخودرا اظهارکرده نمیتواند.واما دریک موقع مساعد وفرصت مناسب میکوشد تاچگونه وبه کدام مهارت وهنرکاری سیاسی-اجتماعی طورزریفانه وبه شکل تدریجی که تا مردم وماحول ان بیشتر متوجه ان نگردند؛نفوذوگسترش داده وبه کرسی حقیقت بنشاند.بگونۀمثال:یک امرذون ویا یک والی ویا یک منشی شورای ولایتی ویا هم مقامات بالاترازانها؛گروهی خاص دنباله رو وبلی گوئی وتبلیغاتچی به نفع شخصی خود تشکیل میدهد؛هرگاه کسی ازمرکزیاهیئتی دریک سفرکای خود وارد میگردد؛نخست ازهمه این گروه به چهره ها وباالفاظ ومواد ازپیش سناریو شده به گرداوحلقه زده و به چنان تبلیغات ماهرانه وشیطانی دست میازند گویا غیرازاین امرذون یاوالی ویا هرمقام دیگر؛هیچ کس دیگری نمیتواند به مشکلات این محیط فائیق اید.وبه حدی مبالغه امیزدربارۀ شخصیت کارکردهای او با تملق وچاپلسی وبا وارونه سازی حقائیق وبا دروغ تراشیها؛دلائیل وبرهان سازیها؛ذهن شخصی که ازمرکزامده مغشوش ومعتقد وهمسو باجعلیات مینمایند که هرگاه ان مهمان بی معلومات وکفایت کاری نداشته باشد با این گروه همنشین گردیده وشکم خودراچرب میکند وراپورک پرازجعل خودراگرفته ارام وخاموش به مرکز برمیگرددوبروی ان اجراأت غیرعملی ودورازواقعیتهاراسازمان میدهد.واگران شخص درراک،متین وحق بین،مدبر واهل کاروتیزبین باشد وبرداشتهای درست ازواقعیتهای عینی داشته باشد؛خردمندانه بدون انکه تحت تأثیر تبلیغات مغرضانۀ شخصیت سازی کاذب گروپ بازیهاقرار گیرد؛ارام واصولی وقانونی وبا مسئولیت دوچندان وطنپرستانه مسائیل را وقضایا رابررسی؛نواقص وکمبودیها رابرجسته نموده وبروی ان شخصیت کاذب وگروه دنباله روتبلیغاتچی ان برملا وحقائیق رابیرون میکشد،قانون ووظائیف محولۀ وطنپرستانۀ خودرا بی هراس پیش میبرد.اماهمچو روشنفکران کاذب؛غافل ازاینکه،بااندک حرکت ولغزش واظهارنظروبویژه درپروسۀ کارکردها،رفتارها وروشها؛ناخود اکاه برخی ازاین عقاید وباورها ازوی ظاهرمیگردد؛که ان نتنهاسبب لغزش وانحراف ازموقف روشنفکری وروشنگری خود میگردد؛بلکه این پدیدۀ مضر وزیان اور دردرون همان نهاد سیاسی ویا هرنهاد دیگراجتماعی،اداری،وتشکیلاتی وغیره که به ان تعلق دارد وارتباط میگیرد؛درجامعه وسیعأ انعکاس نموده؛درز بزرگ وشگاف عمیق وضربۀ قاطع ومرگ اوربه پیکران نهادوبه شیرازۀ وحدت وهمسوئی وکانون زندگی ان وارد می اورد.که جبران ان بعدأبه ناممکنات مبدل میگردد.ومخالف قانونمندیهای عینی تکامل درونی همان نهاد ویاسد راه وحدت ملی واجتماعی وسیاسی وغیره میگردد.که درقدم نخست بزرکترین ضربه ان ایجاد عنصر بی "اعتمادی بوده"؛این پدیدۀ شوم درراه همسوئی،همبستگی،تشکل ووحدت که؛چه دربین یک نهاد سیاسی-اجتماعی ویا فرهنگی باشد ویا درجامعه به سطح ملی؛تخم بی اعتمادی،نفاق ومنازعۀ ملی،نفرتگرائی،حقارت وبد بینیها،بداندیشهاوکج اندیشیها وکج روشیها،کشمکشهای هژمونیستی برسررهبری وانحصارطلبیها،بیم ،زبونی ونارامیها وناراحتیها،ونا رضائیتهای ناشی ازانرا دربستر مساعد محبت وپاکی وبی الائیشیها ،صداقت ورفاقتها،همدلی وهمسوئی وبرادریها بذرمینماید.لطمۀ شدید وضربۀ قاطع ونابودکننده وارد مینماید.که نتائیج تلخ ودرد اورانرابیشترهمان نهاد سیاسی وعناصر اصولی ورسالتمند ومترقی ومتعهد ودرمجموع خلق وجامعه بدوش میکشد.که امروز عملأ مظاهر انرادربین نهادهای سیاسی شاخه های خانوادۀ "چپ مترقی"درقبال سائیر عوامل،عناصرو پدیده ها وموءلفه ها وفاکتهاهای شو م عینی ضد انقلابی؛عملا احساس میگردد.که پدیدۀ وحدت وهمسوئیرا اسیب پذیرنموده است.که نتوانستنددرطی کم وبیش بیست سال با هم دراین پروسۀ ضرورت عینی تأریخی؛همسوئی ووحدت اصولی به توافق وتفاهم اصولی نهائی برسند که هرگروپ به خود کانفرانس یاکنگرۀ جداگانه دائیرنموده اند.درحالیکه هیچگونه طرح وتیسزی،عقاید وایدولوژیکی جدیدی که ،البته جزاز"حزب وطن"که ازکانفرانس یا به اصطلاح پلنوم هژدهم تحت رهبری شهید داکترنجیب الله از-ح.د.د.خ.ا(حزب)راه خودرا جدا نموده بودوبا برنامۀ راه مصا لحۀ ملی و سازش با دشمنان مردم ووطن را درپیش گرفته است اماازنام (حزب) فعالیت مینماید؛انگیزۀ دیگری که این جزائیر را ازهم جداوپراگنده نماید،نیزدرعمل ونظرچیزبسیارجدی وجود ندارد.واین درحالیست که همه جزائیر خودرا وارثین بالاستحقاق ان حزب به اشکال مختلف درحرکت بوده ودر ارزوی وحدت هستند.ویا هرگاه این اختلافات وتضادهابرمبنای باورها وائین نامه ها وایدوئولیژی خاص ومشی تاکتیکی واستراتژیکی ویژۀ استوارباشد؛دران صورت؛جروبحثهای مزید بیهوده وفرصت تلف زیان اوربوده همسوئیها رااسیب پذیرمیسازد.معذا برنامه ها وائین نامه ها ویا ایدوئولوژی های خاص وباورهای ایشان منعکس کنندۀ چگونگی ماهیت انها بوده،روشها ورفتارهای سیاسی انها راتعین مینماید.که بهترین سند ووثیقه ومعیارتعین موقف وموضعگیری برای شان میباشد،که بدون کدام گفتمان وضیاع وقت،دراین صورت هرنهاد سیاسی میتواند متکی به همین اسناد پذیرفته شده وباورهای خود؛طرزفعالیتهای سیاسی ومشی تاکتیکی واستراتژیکی خودرابدون فرصت گریزیها وفوت وقت؛نهاد سیاسی خودراایجادوطبق برنا مه وائین نامه یا اساسنامه های خودنیزمیتوانند بطورمستقلانه واما همسو وبا روحیۀ وحدت طلبی؛نه بشکل اشتی ناپذیروخصمانه که درقاموس مترقی وجودنداردکه صرفأاختلافات است نه تضادهای اشتی ناپذیرکه یک اشتباه وجفای بزرگ سیاسی تلقی میگردد؛تا الادریافت راه های اصولیترهمسوئیها؛به فعالیتهای سیاسی ومبارزات اجتماعی خود میتوانند پیگیرانه ادامه بدهند.تابیش ازاین جای چپ مترقی درجنبش عمومی کشور خالی نماند؛جایگاه ومقام خودرا دریابند واین خالیگاه راپرنمایند.-زمینۀ وحدت وهمسوئی؛اتحاد وائتلافهابرای ایجاد جبۀ ملی ودموکراتیک باسائیراحزاب ملی ودموکراتیک درفرایند سیاسی کشور مسدود ومحدود نیست وبروی همه بازاست.که ازاین طریقه نیز میتوانند درمقابل دشمن مشترک با هم یکجا وهمبسته شوند؛وازاین فرصتها،اگاهانه،خردمندانه وهدفمندانه استفاده ببرند--باهمه این تجارب تلخ وشیرین،پیروزیها وشکستهای موءقتی گذشته واندرزهای کبیر تاریخ؛درطی این حدود بیست سال واندی تاهنوزباتحمل ضربات سنگین که برای نابودی کامل حزب ودولت دموکراتیک وقوای مسلح قهرمان ووطنپرست ان وارد اورده شدواین سناریو که به بازیهای گونگون هنوزدارد ادامه پیدامیکند؛مگراین پروسۀ همسوئی ووحدت اصولی که یکی ازضرورتهای عینی وجبری تأریخی دراین بررهه شمرده میشود؛به نهایت کندی ومأیوسی مبدل گردیده است.واین پندها واندرزها وعبرتها ی بزرگ تاریخ است که هشدارمیدهد تا با احساس عالی مسئولیت ورسالتمندانه انرا اموخت وازان درس گرفت که؛بانیرنگها وبه بازیهای گوناگون وبا تعقیب سیاستهای دوگانه وگونگون پهلودارعوامفریبانه؛راه همسوئی ووحدت که راه نجات خود ومردم خوداست.واین راه راه شرافتمندانه،انسانی،رسالتمندانه؛راه دفاع ازخون شهیدان گلگون کفن؛راه ارمانهای بهترین فرزندان صدیق وسرباز این سرزمین است؛وزمان ان رسیده است که بدون تعلل وفرصت گریزیها تحت یک ارمان واهداف مشترک با خود گذریها وبا گذشت های رفیقانه بخاطر منافع خلق ومیهن خود؛همه خودهائیها وبرترجوئیها وپدیده های شوم هژمونیستی وانحصارطلبیها وامتیازخواهی هاراباجرئت انقلابی واصولی کنارزده؛ودراین مرحلۀ نهایت حساس دراین مقطع معین تاریخی به گردهم حلقه زده وبه اغوش گرم رفیقانۀ یک دیگردرایند وروح وروان پاک شهدای بیباک وطنراشادسازند.که البته این راه وراه مبارزه طولانی بوده ودشواریهای جدیدیرا درپیشروی خوددارد؛که باطی مراحل تدریجی مبارزات طولانی مرحله به مرحله،پته به پته؛اهداف وارمانهای عالیتررهائی کلیۀ زحمتکشان ازهرنوع ستم را بافتح سنگرهای مطمئین وانقلابی با توده ها یکجا به دستورزمان وشرائیط مشخصه وعینی ان؛میشود که یکی پی دیگری براساس وضع برنامه های  جداگانۀدیگری مطابق به نیازهای زمان پیریزی نمود وبسوی ارزوهای بزرکترخلقها به پیش رفت.که بدین ترتیب ازیک سو به تخریبات وتبلیغات مغرضانۀ حریفان سیاسی  پاسخ های لازم داده شده وازجانب دیگر جای ومقام خالی خودرا درجنبش عمومی کشورپرنمایند.پراگندگی چپ مترقی وجزائیران؛جفای بزرگ درحق جنبش مترقی چپ بوده وبیش ازاین  تعلل وبلند پروازیها،مقام پرستیها،خودخواهی وخودمحوربینیها وتمامیت خواهیها وبی اعتمادیها؛اشتباهات وانحرافات تکراری میراثی گذشتۀ خود نباید؛مبارزات خلاق وبرحق ودادخواهانه وحق طلبانۀ وازادیخواهانه ودموکراتیک جنبشهای توده ای رادرگروگان این بازیهای ناعاقبت اندیشانه سیاسی عدۀ قرارداد.-برخی اعضایکه درگذشته نیز درعرصۀ تشکیلات،تنظیم وبسیج حزب درمهره های کلیدی قرارداشتند؛وتلاشهای ایشان برای نابودی حزب درپلنوم ننگین هژدهم درتأریخ حزب اظهرمن الشمس است!ومورد ازمون اعضای اصولی ورزمندۀ حزب قرار گرفته اند که نباید دوباره ازمود.و پروسۀ همسوئیها ووحدت قربان خواستها وامیال خودخواهیها،خودبرتربینیهاوخود محوربینیها وتمامیت خواهیها وهژمونیسم سادیستی وده ها پدیدۀ مضرضدانقلابی گردد.واز همسوئیها وازوحدت اصولی وایجاد یک حزب فارغ ازهمه بیماریهاوباهم فشرده وسرسپردۀ ایده ال را جلوگیری نمایند.ونباید هرگونه تصامیم اصولی را به تعویق انداخته واسباب مأیوسیتها،اعضا گریزیها،فرصت تلفیها،ایجاد بی اعتمادیها ونا امیدیهارابیشترازپیش دامن زد.وقوانین وضوابط خشک نظامیگونۀ تمرکز خواهیهارا بجای دموکراسی درون حزبی نهادینه ساخت.که جای چپ مترقی درجنبش عمومی ودرنهضت سردرگم بیسرنوشت وبی سرپرست نهفته درجامعه خالی بوده ومیدان وسیع به سیطره جوئیهاوفعالیتهای احزاب ارتجاعی ودنباله رو فاشیستی بیشتر گسترده ترخواهد گردید؛ودرمبارزات اجتماعی ودرفعالیتهای سیاسی؛نیروی ارتجاعی بیشترسبقت خواهد جست که دراین خلای سیاسی همین اکنون میدان وسیع وگسترده برای شان داده شده است.واین رسالت بزرگ تاریخی بسوی همگرائیهاوادامۀ هدفمندانه ونیرومند مبارزات اجتماعی وفعالیتهای سیاسی؛بایدکه جای ومقام شائیستۀ خودرادرجنبش عمومی کشوردریابد واین ارمان باید بسربرسد.!-و به همین منوال می بینیم که وحدت ملی نیزدراین سرزمین خسته ونفاقزده وجنگ زده وزخمی،معیوب وبیمار با همچورفتارهای بیمارگونۀ قومی،قبیلوی،نژادگرائی وزبان ستیزی،تمرکززدائی وتمامیت خواهی میراثی زمامدران قبایلی به نحوۀ نظامیگری ان نیزسخت متأثرگردیده وحتا نابود ساخته شده است.وسائیرنهادهای سیاسی،اجتماعی وفرهنگی را نیز اسیب پذیر نموده است.که تأریخ تیزبین وتوده ها شاهد بوده واظهر من الشمس است.پدیدۀ وحدت ملی یا هروحدت سیاسی اجتماهی دیگری مانند سائیرپدیده های دیگری نیز قابل مطالعه وشناخت بوده ودارای موئلفه ها وعناصرویژۀ خود است.متقابلأ ازعناصرومولفه ها وعوامل ویژۀ سنتی-عنعنوی اجتماعی مسلط درجامعه متأثرو اسیب پذیرمیگردد.عوامل وپدیده های عمده ومشخصاتیکه بالای ملت سازی ووحدت ملی ویا سائیر نهاد ها را درمجموع متأثرواسیب پذیرمیسازند؛دراینجا ازانها صرفأنام گرفته میشود:و

 

یک:-خودبزرگ بینیها،خودخواهی ها،افزون خواهیها،ازخودراضی بودن،تفنن وفضل فروشیها وازخود جامع الکمالات،تیئوریسن وفیلسوف سازیها،تعصب گرائیها،پرعقده بودن ونفرت گرائیها وتمامیت خواهیها،امتیازطلبیها،قومگرائیها،نژاد گرائی وزبان ستیزیها،سمت ومنطقه پرستیها،دین ومذهب گرائیهاوسائیرپدیده های مضر اتنیکی وفرهنگی که دراصل همه فاجعه باروفجائیع افرین وجنایتبارهستند.ر

دو:-برترجوئیها درهمه عرصه ها:عاشق خود بودن،عاشق گفتاروکردار،عقایدوباورهای خود وگروه خود بودن؛عاشق قوم وزبان ونژادومنطقۀ خود بودن؛پست وحقیرشمردن سائیرهمنوعان واقوام وملیتها،نژادها وزبانهای دیگر.هستی خودرا درنیستی دیگران جستجو نمودن،بالابردن وبرترنشاندادن خود وخواسته ها وامیال،نیازها،استعداد خودوقوم وقبیلۀ خودبرسائیر همنوع وملیتهای دیگر.و

سه:-کم زدن دیگران،تبلیغ وتخریب علیه ان بخاطرپیش کشیدن خود برای شخصیت سازی کاذب خود،شهرت طلبی ومقام پرستی،تکبروغرورافراطی،بدبینی وبدنیتی وبد اندیشیها درمقابل همنوع خود؛بجای ارزشهای انسانی وبالازدن وخود محورسازی تمامی عقاید،باورها،اندیشه ها وخواسته های خود وگروه خود وتلاش برای تحمیل ان بالای سائیرجوامع همنوع تحت استبداد خود.و

چهار:-رشد وپیشرفت خودی وجلوگیری ازرشدوپیشرفت وارتقأدیگران؛وقائیل شدن بهترین امتیازات وافزون طلبیها بخود؛قوم ونژاد وزبان وقبیلۀ مربوط به خود.حسادتها وحساسیتهای اتنیکی امیخته با تکبروعقده ونفرت؛وحق بجانب نشان دادن خودویا گروه خود دربرابردیگران..و

پنج:-نهال خشن وخشم وخشونت وپرخاشگریها که اساسأزیربنای تعصب کوروتبعیض را میسازد؛تبعیض وتعصب ونفرت گرائی وسائیر پدیده های برترجوئی که درحقیقت امر زیربنای اساسی شوئنیسم را میسازد؛جمع با کلیه ای پدیده های شوم اشاره شدۀ بالارادربرگرفته که مجموعأزیربنای اصلی فاشیسم راتهداب گذاری مینماید.که بکاربرد ان درعمل درمغزانسان سیر اب گردیده وبارور میشود.وتخم ان کماکان درجامعه بذرمیگردد.ومکروب ان ساریست؛فورأ همه جاگیرگردیده سراپای جامعه رامنحیث یک مکروب بیماری ساری "اپی دمیک"با خود مصاب میسازد؛که ازدوران "امرا،باباها،شاهان وطوائیف سلطنتی وسلاطین قبایلی واقوام درانی،عبدالرحمان خانی،نادرخانی دریدونی انگلیسی،وزیرمحمد گل مهمندی،ومحمد ظاهر بابای سرداران اقوام محمدزائی،حفیظ الله امین خروطی،گلبدالین حکمتیار،ملا محمد عمر اخوند جنایتکار"تجاران خون افغانی"باقتل وغارت وچپاول خود ؛سراپای جامعۀ افغانیرابا جاریسازی جویهای خون که دست کم ده سال اخیر جهاد خود تحت عنوان "لشکرخدا"وحامی القاعده وپناه دهندۀ بن لادن،که امروز ازلست سیاه امریکاخارج گردیده است.واین ده ساله قتل عامها،بربادیهابا هزاران ملیون دالرتلفات وضائیعات انسان ،حیوان ونبات با چرخش 300 درجه درسیاست ضد تروریسم جهانی متحیرکننده که زیر سوالات جهانیان قرار گرفته است؛یکجا با،باباکرزی؛ثابت گردید که  چگونه نهال این مشی فاشیستی در"جامۀ اسلام"انگریزی ودیو بندی به بلوغ میرسد که ثمرۀ ان "پروژۀ یک قوم سازی افغانستان"بوده است که ازپدیدۀ شوم "پان پشتونیسم"انگلیسی اب میخورد وازانجا با دست دوم اجیرخود -ای-اس-ای-پاکستانی خون اشام جهنمی مستقیمأحمایت وتغذیه میگردد.راینجا جدأ قابل تذکردانسته میشود که؛برترجویان ودنباله روان وبلی گویان حلقات مسلط فاشیستی وبویژه طالبان نیکتائیدار وعناصروابسته به پاکستان و-ای-اس-ای-باید خوب بدانندکه؛حمله بالای برخی زمامداران خائین وفاسد-فاشیستی ووطن فروش ومعامله گرقبایلی شان؛به معنای حمله بالای ملیت شریف واقوام با همت"پشتون "نیست.ازاینکه اکثراین زمامداران خائین درتأریخ میهن ما یکی درپی دیگری  اتفاقأ از"بسترزی"برخاسته اند؛وبمثابۀ یگانه الگوی ستم واستبداد درتأریخ ودرکارنامه های خود میراث گذاشته اند وبویژه دارای اسناد قوی ومعتبری که به مردم قابل قبول است؛چون به قلم ونبشتاروگفتارواعترافات واضیح خود انها؛این عملکردهاوشگردهای خائینانۀ ایشان برضد میهن ومردم مادرج گردیده است وده ها کتاب ومضمون مقالات افشاء کننده واگاه کننده وتقبیح کنندۀ زنده نیزدرزمینه موجود است دراینجا استفاده گردیده است.کله شخی ،حساسیت وعصبیتهای بی موردهرگزجائی را نخواهد گرفت؛بلکه همچو افشاگریهای مستند تأریخی هنوز هم مستند تروشدید ترادامه پیدا خواهد کرد.وروشنفکرواقعی وترقیخواه پشتون هرگزنمیتواند ازاین واقعیتهای تأریخی درطی دوصدوپنجاه سال اخیر چشم بپوشد؛وبرضد ان مبارزۀ وطنپرستانه وعادلانه ودادخواهانه بخاطر ایجاد وحدت ملی واقعی،ننماید.وبا واقعیتهای عینی وپناه ناپذیر تأریخی همسو وپذیرا نباشد ودرریشه کن نمودن ان مبارزۀ مشترک ترقیخواهانه ودموکراتیک ننماید.!)که به این ترتیب بابروزوتسلط تدریجی تأریخی این پدیده ها ؛بالای وحدت ملی وملت سازی"ضربۀ محکم"واردنموده است؛وازتشکیل وازایجاد عملی وواقعی ان دردرون این جامعه به شدت جلوگیری مینماید وجامعه را بسوی پاشان شدن سوق میدهد.که سرانجام سیطرۀ همۀ این پدیده های شوم برترجوئیها درهمه عرصه هاونهادها؛اهرامها وبنیادهای سیاسی واجتماعی واقتصادی؛بطوروسیع وگسترده سایه افگنده است،که دران ریشه یابی میگردد.وموانع بزرگی را درراه تشکیل وایجاد ملتسازی ووحدت ملی واقعی وسائیرپدیده هاوموءلفه های وحدت را؛ازهرنوعی که باشد تحت شعاع خودقرارداده است.که همه باهم در پیوند وارتباط منطقی وعلمی به یک دیگرداشته وبه ارتباط هم مطالعه وبطورمشخص وعینی ارزیابی میگردند؛نه بطور مجرد وجامد.!و

شش:-ظهورقدرت طلبیها وانحصارگریها وسیطره جوئیها وکشمکشها؛مایۀ فساد،جنگ وفجایع درجامعه میباشدکه تأریخ پراشوب وپرشورومملوازمدوجزر زرین افتخارامیز وصفحات ننگین ونفرت امیزکشور؛شاهد بزرگترین جنایات وهولناکترین فجائیع وکشتارهای دستجمعی؛جنوسایدها،تصفیه های قومی وکوچاندن اجباری اقوام تحت استبداد،کشمکشها،تنشها،فجایع وسرکوبهای خونین وبربرمنشانۀ طراز فاشیستی،از شکار غلام بچه ها وتمرین تفنگ زنی بالای انها توسط امیرعبدالرحمان مشهور به قصاب نهضتهای ازادیبخش ملی ،رقص مرده ها،میخ کوبیها برفرق انسانها،درباغ وحش انداختن انسانهای زنده درپیش شیر وپلنگ ودرندهگان گرسنه ووحشی ؛واویزان کردن انسانها در چنگک قصابها،وخفه نمودن درکانتینرهای بسته،مثله نمودنها،سنگسارهای تماشائی حضورعامه وزنده به گورکردنها؛تجاوزات گوناگون جنسی به زن ومرد وطفل وبی ناموسیها درمقابل اعضای خوانواده وتحقیر نمودنها؛وسکت بریدنها.تماشای علنی واشکارای زایانیدن زنها به حضور عامه،ادم ربائیها، جشن کتاب سوزی وفرهنگ سوزیها،به دارزدن تلویزیونها،وبه اتش کشیدن کتابخانه ها توسط اجیران انگریزی بنام مجاهد وطالب تحت عنوان اسلام درخطراست،غارت موزیمها واثارگرنبها تأریخی وبه توپ بستن تندیسهای بیش از2300 سالۀبوداهای"سلسال وشه مامه"دردل کوه بامیان،غارت وچپاول بانکها،چشم کشیدنها وکورکردنهای یکدیگر،گوش وبینی بریدنها،ودست  وپا بریدنها به جرم دزدی واما بریدن دست زنان ازارنج به خاطرغارت زیورات دست انها،واشغال جایدادها وسرزمینهای ملیتهای تحت استبداد وکوچاندن اجباری انها به صفحات شمال ومرکزی وبه مناطق  هزاره واوزبیک نشین وتاجیک نشین با خونریزیهای فراوان،دره زدن وخردم زدن زنان درملای عام ومردان به جرم داشتن ریش کوتاه ویا"کوسه "هاکه طبیعتأ ریش ندارند.واندازه نمودن ریش باشیشۀ چراغ لمپ ؛ممانعت زنان ودختران ازتحصیل ،ازکار دربیرون ودرزائیشگاه ها ودرادارات دولتی،سوختاندن مکاتب،مدارس،وموئسسات تعلیمی وبستن دروازه های هرنوع تحصیل،تعلیم وتربیه وسواد اموزی بروی جامعه،نابودی همه زیرسازیها ،به اتش کشیدن تمام موئسسات تعلیمی ،پروژه های تولیدی،ادارات دولتی،شفاخانه ها،باغها،تاکهای انگور ووجنگلات وتأسیسات زراعتی ومالداری وترانسپورتی ولینها تیلفون وارتباطات،انفجار پلها وتخریب راه های مواصلاتی،وبه اتش کشیدن بندهای اب گردان وبرق وپایه های برق وقطع اب بالای زمینهای زراعتی وبالای مردم،وبه اتش کشیدن خرمند های گندم وغلجات وتخریب وبه اتش کشیدن وانجار تمامی تأسیسات دولتی وخدمات عامه،دزدی ورهزنی وقطاوءالطریقی،چپاول وغارت سراسر جامعه وتبدیل کشوربه زمین سوخته، ومنع شدن زنان دربیرون از خانه بدون شوهر وتحت تازیانه قراردادن زنان بیوه به جرم برامدن بی شوهر یا محرم به خاطر خریداریهای مورد ضرورت ومایحتاج از بازار،منع نمودن زنان ازپوشیدن بوت کری بلند تا صدای پای تحریک امیز زن را نشنود،منع خندۀزنان که به این مجاهدین ولشکرخدا تحریک امیز است وغرایز جنسی خودرا کنترول کرده نمیتوانند وپائین تنه ازکنترول خارج میگردد. وتیزاب پاشی بروی واندام زنان ودختران مکاتب ومسموم سازی انها؛وتاخت وتاز بالای مردم صفحات شمال تحت عنوان اینکه انها نیمه مسلمان هستندتحت رهبری مستقیم کرنیلهای -ای-اس-ای-این یگانه مرکز شبکۀجهنمی تروریسم بین المللی درجهان که شعله های اتش ان حتادرمحفوظ ترین وبا امن ترین نقطۀ دنیاکه ازدوقلوی بزرگ تجارتی جهان در نیویارک وحتاپنتاگون این مرکزامن امریکازبانه کشید؛وصدها همچوجنایات وفجایع هولناک ووحشیانه وبربرمنشانۀمشهود ومستند وبی سابقه درتأریخ مهاجمین وجنایتکاران شمرده میشود که قلم ازبیان همۀ ان دراین مختصر عاجزاست.که اکثرأ ریشه در تعصبات شدید مذهبی،قومی وزبانی ونژادی وسیاسی بخاطر تأمین منافع مستقیم دشمنان افغانستان ازطریق این مذدوران دالر وکلدارپاکستانی  وانگریزی توسط مذدوران و"تاجران خون "ایشان براه انداخته شده وبراه انداخته میشود.که همه تلاش برای یک قوم سازی جامۀ افغانی توسط این "تجاران خون مردم افغانستان"دربالای این سرزمین تحمیل وتعمیل گردیده امده است ومیگردد.که منافع بیگانگان دراین سرزمین سوخته وخسته ؛صرفأ میتواند ازطریق این تجاران خون با دامن زدن به نفاق ونزاع ملی وجلوگیری ازایجاد وحدت وهمبستگی ملی تأمین گرددکه برای اثبات این ادعا پرویزمشرف فراری رئیس جمهور وقت پاکستان زمانیکه بکابل مسافرت رسمی داشت به اقای حمد کرزی همتای خود به نمایندگی ازیک قوم هوشدارداد که ؛پشتونها برادرما هستند وکابینه باید ازکادرهای صفحات شمال وپنجشسریها تصفیه گردد؛این دلسوزی به خلق پشتون نبود بلکه این شیاد مکارواجیرانگلیس شیطان برای دامن زدن نفاق وتفرقۀ ملی وروبرو ساختن شمال وجنوب علیه یک دیگر ازطریق مذوران میهن فروش وبیگانه پرور تحت عنوان طالبان که اکثریت مطلق ان پشتون هستند این پروژۀنهفته درعمق استرا تژیک خودرا پیاده نمود ومینمایند.اماتأریخ بالاخره ثابت ساخت که این سرزمین مرد خیز سرسخت؛مقاوم ودشمن شکن وپولادپنجه؛هرنوع سیاست ونیرنگ ومداریگری دشمنانرا افشاو به قیمت پرداخت خون خود پاسخ داده اند ومیدهند.که تمامی این حوادث جریانات ووقایع ننگین دراین برگه درتأریخ؛عمدتأ ریشه درهمان پدیده های شوم اشاره شده دارد که برای تحکیم وحمایت ازرژیمهای فاسد-فاشیستی تأمین کنندۀ مستقیم منافع اجنبیها درطول تأریخ دراین کشوربوده است.وبه زورنیزۀ انها تقویت وتغذیه گردیده امده است.واین حکام وزمامداران قبایلی درحقیقت امر یک نقش تعین کننده وعمده را بمثابۀ"تجاران خون"بخاطرتأمین مستقیم منافع ومقاصد شوم خارجیها به چهره های گوناگون بازی نموده امده اند؛که اعترافات اقای حامدکرزی که گفته بود:هرگاه امریکا ویا هرکشوردیگری که بالای پاکستان حمله کند ما ازمنافع ملی پاکستان دفاع مینمائیم و....که این نوع موضعگیریهای شفاف ضدمناملی کشورخود ودفاع ازمنافع ملی دشمنان کشور ومردم خود وتأمین منافع ملی بیگانگان دراین تأریخ توسط زمامداران قبایلی به چهره های مختلف وبازیهای مختلف؛بیان کنندۀ فاشیسم مدرن ومودیفای شده درجامۀ"دین ومذهب"جامعۀ قبیلوی درسایۀ دموکراسی لیبرال ومشی گلوبالی غربی؛بمثابۀ یک یگانه قدرت ویرانگر وتبه کن برضدبشریت ، مدنیت،دموکراسی،ترقی وعدالت اجتماعی وقانونیت،باخشونت وخشم هرچه جنایتبارتروفجیعانه وفضیحانه تر عرض وجود نموده است که ؛دراین تأریخ نمونه های زنده وفراوان به صدها چهره دیده شده که لست طویل میخواهدکه تمامی جهانیان با چهره های فاشیستی وبا کارکردها وجنایات وکله منارسازیها وکارنامه های شوم این زمامداران طراز فاشیستی-استبدادی وبا یکه تازیهای انها؛اگاهی کامل دارند؛که مردم وتأریخ تیزبین ولی بیرحم وخونبارکشورما بیان کنندۀ روشن وشفاف این حقائیق عینی وافتابی دراین زمینه است..

لشکرخدا

"لشکرخدا"این تاجرخون

خدایان تاختند به ما،باجمله دون

 

خدائی نیست بپرسدزین معامله

دهندپاسخ زیان وسود این خون

 

که این محشربشدبدترازقیامت

تاقیامت،شودصدها قیامت

 

اگردادخواه عادل نیست بپرسد

خداوحکمتش باشدملامت... ا

باقی دارد

جنوری/7/12

 

هفت:-که


January 14th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات